خسته ام ..

به قایقم گفتم

قایق کوچولوی من

غصه نخور

من سوراخ هاتو تعمیر می کنم

بازم دریا رو میبینی

 

او در جوابم گفت

درسته ...

بازم میبینمش

او با غرور منو نگاه می کنه و منتظر تحسین من میمونه

با نگاهی به عظمتش دوباره فریب می خورم

و با هیپنوتیزم چشمش عاشق می شوم

دوباره به سمت توفان میروم

و نابود می شوم ..

 

نگاهی به چشمان ناامیدش انداختم و گفتم

قایق کوچولوی من غصه نخور

خیلیا فریب چشمان دریا را می خورند

اما هر کسی برنمی گرده

قایق شجاع من ...

 

قایقکم آهی دردناک کشید و گفت

چه فایده که بازگشتم

فردا باز هم دریا را خواهم دید

و با اولین نگاه

دوباره عاشق نگاه دلبر او خواهم شد

و این چرخه ادامه دارد ...

 


†ɢα'§ : <-TagName->
پنج شنبه 26 ارديبهشت 1392برچسب:, 18:39 |- zohal -|

دیگه خسته شدم

منم می خوام سنگی باشم

می خوام بشکونم نکه شکسته بشم

ولی یه چیزی ته دلم آروم پچ پچ میکنه

صبر داشته باش

بالاخره میاد

هنوز امیدی هست

امید به اون روزی که تموم بشه

این دوره ی سیاه

ساعت شنی برگرده

و دور تو شروع بشه

 

یک دور نیم ساعته ی دیگر

برای حکومت بر شهر دلم

بازسازی کوچه پس کوچه های آن

...

اما امان از تقلب های پی در پی

کوهسار های فروریخته

جنگل های سوخته

رودهای خشک شده

و ...

گل های پژمرده ی دل ...


†ɢα'§ : <-TagName->
دو شنبه 23 ارديبهشت 1392برچسب:, 22:59 |- zohal -|

میدویدم و می خندیدم

در سکوتی نایاب

با دوستی خیالی ...

در این حین گلی را بوییدم

و دویدم و خندیدم

گلک به من اخم کرد

 

چهره ای مرا از خواب بیدار کرد

چهره ای تار و مبهوت

به چهره نگریستم چهره ی یک دوست خیالی در رویای شبانه با نقاب خیانت ...

شکستم و ترمیم شدم

سوختم و آب شدم

و در آخر من اینجا هستم

در لانه ی لاشخور سیاه ...


†ɢα'§ : <-TagName->
دو شنبه 23 ارديبهشت 1392برچسب:, 19:57 |- zohal -|

ϰ-†нêmê§